اینجا چراغی روشن است



یک حرف هایی را نه من گفته ام، نه تو شنیده ای. دفینه اند، کهنه، خاک گرفته. یک روز جوانه می زنند، سبز می شوند، تو را در انبوهی از سردرگمی پریشان و گیج بر جا خواهند گذاشت. تو بوی خاک میدهی، باران خورده، تازه، از راه رسیده. تو عبور خواهی کرد، از مسیری به مسیری. آسودگی اقیانوس است، پر موج، بی نهایت، باید بیایی تا میانه که روی آرامش را هم ببینی. تو را خواهم سرود، یک صبح که دور از کسالتم، دور از اهمال کاری.
امروز درحاليكه به پهناي صورت اشك ميريختم بهش گفتم احساس ميكنم دور از عزيزانم حريم امن روانيم رو از دست دادم، دوستانم رو از دست دادم، اعتماد به نفسم رو از دست دادم. دلتنگي اين روزها منو بلعيده. هر از گاهي خاله اي، خاله زاده اي، رفيقي، آشنايي پيام ميده و از دلتنگي ميگه، تا اينهمه دور نباشي اما نميفهمي.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Angela بهینه سازی سایت کار در منزل با درامد عالی کار و زندگی در ترکیه معرفی بهترین محصولات عطاری عنوان ندارد! دنیای علمی ، آموزشی و سرگرمی